هرآنچه ما امروز از جهان اطراف مان تجربه میکنیم، فقط ماحصل تصمیمات و اقدامات حکومتها و گردانندگان کشورها نیست که اگر قرار بود مردمان جهان دست روی دست بگذارند و بنشینند تا همه چیز به دست مدیران ارشد کشورها تامین، تسهیل، تصحیح و بهینه شود، بیشک درصد اندکی از زیباییهای مختلف در این دنیا را شاهد میبودیم. از دیدگاه نگارنده، این نگرش نهادینه شده در اغلب شهروندان ایران که دولت را متولی و مسئول رسیدن به هرآنچه دوست دارند میدانند، از پایه و بن ناصحیح است و تنها بهانه ای است برای توجیه تنبلی و یکجانشینی.
اما در کشورهای کمی پیش رفته و در حال توسعه، موضوع این گونه که در ایران به آن عادت داریم در جریان نیست. در آنجا، مردمان پا به پای دولتمردان، در رهایی از هرآنچه آن را دوست نمی دارند و حرکت به سمت هر آنچه میپسندند ایفای نقش میکنند و معمولا در این صحنه دوست داشتنی، نقشهای مهم تر و حساس تر را مردان و زنان صاحب کسب وکارهای بزرگ بر عهده میگیرند. این چیزی نیست جز عمل به مسئولیت های اجتماعی. آنچه در این مقاله به آن اشاره شده رابطه میان برندینگ و مسئولیتهای اجتماعی
مفهوم مسئولیت اجتماعی و نقش آن در شرکت ها
برای اینکه در کسب و کار خود موفق باشید باید مسئولیت خود را در قبال جامعه و تمام کسانی که تحت تأثیر فعالیتهای سازمان قرار میگیرند رعایت کنید.
سازمانهای سرآمد به عنوان سازمانهایی پاسخگو، برای شفافیت و پاسخگویی به ذینفعان خود در قبال عملکردشان، روشی بسیار اخلاقی در پیش میگیرند. این سازمانها حساسیت و توجهی ویژه به پاسخگویی اجتماعی و حفظ ثبات زیست بوم سازمان در حال و آینده دارند و این دیدگاه را ترویج میکنند. مسئولیت اجتماعی در ارزشهای این سازمانها بیان شده است. آنها از طریق مراوده باز با ذینفعان، انتظارات و مقررات محلی و جهانی را درک و رعایت کرده و از آن فراتر میروند.
در کل می توان فلسفه به وجود آمدن NGOها یا سازمانهای مردم نهاد را که اصولا فعالیت شان بدون وابستگی به دولتها در جریان است، در همین تلاش گروهی از انسانها برای عمل به مسئولیتهای اجتماعی جست وجو کرد. حوزههای مختلفی مانند ارتقای سطح سواد و دانش، ارتقای شاخصههای بهداشتی، محیطزیست، هنر، فقرزدایی، مبارزه با بیماریها و تسهیل شرایط زیستی بیماران و…، همه و همه در زمره موضوعاتی هستند که ابنای بشر در آن حوزهها مسئولند و برای عملکرد صحیح به آن، برنامهریزی می کنند.
اما نکته مهم و اساسی این است که در حوزه عمل به مسئولیتهای اجتماعی، رفتارها را میتوان به دو گروه عمده تقسیم کرد؛ گروه اول شامل برنامهریزی و اجراست، اما گروه دوم از رفتارها که بسیار مهمتر و حیاتیتر است، تامین پول برای پیشبرد برنامههاست. در اغلب جوامع، نیروهای فکری و مجریان توانایی که در این مسیر گام برمیدارند به وفور یافت میشوند. اما آنچه در اغلب کشورهای جهان کمیاب و در کشور ما تا حدودی نایاب است، تامینکنندگان پول برای عملکرد صحیح به مسئولیتهای اجتماعی است.
رابطه میان برندینگ و مسئولیتهای اجتماعی
برندینگ فقط خلق یک هویت مستقل و قابل تمییز برای یک کالا، خدمت یا کسبوکار نیست، بلکه هدف نهایی در فرآیند برندینگ، دستیابی به یک جایگاه ذهنی اصیل، مستحکم و نامیرا در ذهن مخاطب است تا به واسطه کسب این جایگاه، انگیزه خرید و استفاده از خدمات بیشتر شود. از این رو، رابطه میان برندینگ و عمل به مسئولیتهای اجتماعی را با چنین رویکردی می توان بیان نمود.
موضوع تنها بالابردن میزان فروش لحظهای نیست بلکه هدف بالابردن کشش مشتری به سمت برند و حکاکی آن در فهرست انتخاب دورههای آتی است.
البته متاسفانه در کشور ما مسئولیت اجتماعی محدود به اسپانسرشدن برای موضوعات فرهنگی، هنری یا ورزشی میشود اما چیزی که فراموش میشود مفهوم واژۀ “اجتماعی” است! باید بدانیم که اسپانسرینگ و حمایت مالی نوعی از تبلیغات حساب میشود و نه مسئولیت اجتماعی!
برند برای اینکه بتواند در ذهن و البته قلب مخاطب خود نفوذ کند باید پا را فراتر از اسپانسرینگ بگذارد و خود را در مورد مسائل اجتماعی مسئول بداند. افسردگی در جامعه، آلودگی هوا، ترافیک، فقر و گرسنگی، بیسوادی، خشونت علیه زنان، کودک آزاری و … تمام این موارد حوزههایی از مسئولیت اجتماعی هستند که برندهای داخلی هیچگاه به سمت آن حرکت نمیکنند.
آثار مثبت رعایت مسئولیت اجتماعی بر عملکرد و موفقیت سازمان
اگرچه حاکمیت اخلاق کار بر سازمان، منافع زیادی برای نهادها به لحاظ درون سازمانی دارد ولی از دیدگاه مسئولیت اجتماعی نیز موجب توفیق سازمان میشود. از منافع درون سازمانی حاکم شدن اخلاق کار میتوان به ترویج خود کنترلی اشاره کرد که بنیان آن بر اعتماد، اخلاق و ارزشهای فردی قرار دارد. ترویج خودکنترلی باعث کاهش هزینههای ناشی از روشهای کنترل مستقیم شده و موجب بهبود سود میشود. هم چنین از نتایج بهبود اخلاق کار در سازمان، تنظیم بهتر روابط در نیروی انسانی و افزایش تعهد و مسئولیت پذیری کارکنان است.
علاوه بر سهامداران، گروههای دیگری مانند مشتریان، تامین کنندگان مواد اولیه، دولت و جامعه نیز از اقدامات نهادها متأثر میشوند. بنابراین پاسخ مثبت نهادها به ملزومات اخلاق اجتماعی، افزایش سود در بلندمدت را به ارمغان میآورد. طبق گزارش دولتهای استرالیا، آمریکا و ژاپن ، نگرش مثبت به تغییر و آموزش اخلاق کار از عوال مهم رشد اقتصادی این کشورها بوده است. بنابراین هرچند هدف اصلی نهادهای کسب و کار، افزایش سودآوری است، ولی توجه به انتظارات اجتماعی و اخلاقی، موجبات دستیابیشان به اهداف بالاتر و زمین خشنودتر را امکان پذیر میکند. برای همین است که وقتی بسته بندی محصولی بازیافت پذیر است، فروش بیشتری دارد، وقتی هتلی برای تأمین برقش از انرژی خورشیدی بهره می برد، مشتریان بیشتری دارد و وقتی قهوه تان در استارباکس تمام میشود، حس نمی کنید که بار اضافی بر دوش زمین گذاشته اید.